English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3371 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ink hard terms U اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiant look U نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
energetics U رشتهای ازعلم مکانیک که درباره نیرو وتحولات ان بحث میکنند
bistros U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
euphuistic U غلنبه
lumpy U غلنبه غلنبه
declaimatory U غلنبه
knotted U غلنبه
lumpier U غلنبه غلنبه
mouth filling U غلنبه
fustain U غلنبه
lumpiest U غلنبه غلنبه
nub or nubble U غلنبه
lumped U غلنبه برامدگی
protuberate U غلنبه شدن
lump U غلنبه برامدگی
lumps U غلنبه برامدگی
knot U غده چیز سفت یا غلنبه
knots U غده چیز سفت یا غلنبه
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
terminology U اصطلاحات
terminologies U اصطلاحات
nomanclature U مجموعه اصطلاحات
nomenclauture U فهرست اصطلاحات
nautical terms U اصطلاحات دریایی
turkism U اصطلاحات ترکی
architectural terms U اصطلاحات معماری
grammatical term U اصطلاحات دستوری
nomenelature U فهرست اصطلاحات
italicism U عبارات و اصطلاحات ایتالیایی
inkhorn U دارای اصطلاحات قلنبه
botanical terms U اصطلاحات گیاه شناسی
technical U اصطلاحات وقواعد فنی
briticism U اصطلاحات خاص انگلیس
jargon U اصطلاحات مخصوص یک صنف
medical terminology U اصطلاحات پزشکی یا طبی
minaei U از اصطلاحات داوری کاراته
terminological U وابسته به مجموعه اصطلاحات
terminology U اصطلاحات علمی یافنی
technic U اصطلاحات وقواعد فنی
nomenclature U مجموعه اصطلاحات نامگذاری
terminologies U اصطلاحات علمی یافنی
technicalization U استفاده از اصطلاحات یاروشهای فنی
souithernism U لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
gallicism U اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
terminological U وابسته به اصطلاحات علمی وفنی
patavinity U لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
cant U اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
anglicist U متخصص اصطلاحات و قواعدزبان انگلیسی
terminology U لفظ گذاری مجموعه اصطلاحات
germanism U اصطلاحات ویژه زبان المانی
terminologies U لفظ گذاری مجموعه اصطلاحات
nomenclature U نام گذاری فهرست اصطلاحات
lingua U زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
computerese U استفاده کنندگان از کامپیوتر مجموعه اصطلاحات کامپیوتری
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
pidgins U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
pidgin U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
symptomatic U حاکی
symbolically U حاکی
symbolic U حاکی
illative U حاکی
illation U حاکی
prelusive U حاکی
redolent U حاکی
significative of U حاکی از
significative U حاکی
indicative U حاکی
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bode U حاکی بودن از
presageful U حاکی از فال بد
hungrier U حاکی از گرسنگی
purporting U حاکی بودن از
portend U حاکی بودن
triumphal U حاکی از پیروزی
portended U حاکی بودن
portending U حاکی بودن
symbolised U حاکی بودن از
hungriest U حاکی از گرسنگی
hungry U حاکی از گرسنگی
smells U حاکی بودن از
purport U حاکی بودن از
pained U حاکی از درد
portends U حاکی بودن
purported U حاکی بودن از
purports U حاکی بودن از
smell U حاکی بودن از
reminiscent of slavery U حاکی از بردگی
unexpressive U غیر حاکی
smelled U حاکی بودن از
smelling U حاکی بودن از
symbolises U حاکی بودن از
symbolising U حاکی بودن از
condemnatory U حاکی ازمحکومیت
suspicious U حاکی ازبدگمانی
illiative U حاکی از نتیجه
representative U حاکی از مشعربر
representatives U حاکی از مشعربر
separative U حاکی از جدایی
symbolizing U حاکی بودن از
symbolizes U حاکی بودن از
it is typical of U حاکی است بر
betoken U حاکی بودن از
evidentiary U دال حاکی
expessive U حاکی نماینده
symbolize U حاکی بودن از
bespeak U حاکی بودن از
hungered [arch] U حاکی از گرسنگی
symbolized U حاکی بودن از
wimp U آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
expressive U حاکی اشاره کننده
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
secondary U حاکی از زمان گذشته
deprecatory U حاکی از نارضایتی یا بی میلی
significantly U قابل توجه حاکی از
significant U قابل توجه حاکی از
symptomatic U حاکی از علائم مرض
emblematic U حاکی کنایه دار
abdicative U حاکی ازکناره گیری
foreshadow U از پیش حاکی بودن از
foreshadowed U از پیش حاکی بودن از
foreshadows U از پیش حاکی بودن از
foreshadowing U از پیش حاکی بودن از
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
hold out U حاکی بودن از خودداری کردن از
shipped bill of exchange U بارنامهای که حاکی ازمحموله است
signifying U حاکی بودن از باشاره فهماندن
conspiratorial U حاکی از توط ئه وتوط ئه سازی
signifies U حاکی بودن از باشاره فهماندن
signify U حاکی بودن از باشاره فهماندن
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
bah U علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
whew U صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
open vertict U رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
vivas U حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
viva U حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
on sale U فروشی
sales U فروشی
disposability U فروشی
for sale U فروشی
on offer U فروشی
attestation clause U ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
priggery U علم فروشی
taproom U بارمشروب فروشی
cash crop U فرآورد فروشی
smithy U اهن فروشی
smithies U اهن فروشی
cash crop U محصول فروشی
retail trade U خرده فروشی
retail dealing U خرده فروشی
slopwork U دوخته فروشی
toggery U لباس فروشی
toploftiness U خود فروشی
short sale U پیش فروشی
short sale U سلم فروشی
salter U نمک فروشی
whole sale dealer U عمده فروشی
prudishness U عفت فروشی
priggishness U علم فروشی
wineshop U باده فروشی
retail sales U خرده فروشی
whole sale trade U عمده فروشی
wholesale U عمده فروشی
draperies U پارچه فروشی
peacockery U خود فروشی
dealing in slaves U برده فروشی
snobbery U افاده فروشی
ironmongery U اهن فروشی
jewelry U جواهر فروشی
newsstand U روزنامه فروشی
drugstores U دوا فروشی
drugstore U دوا فروشی
slave trade U برده فروشی
retail U خرده فروشی
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com